منصور و دو دوستش نادر و امیر زندگی فقیرانه ای دارند و در کافه ای به مطربی مشغولند. امیر و نادر با نسرین و نوشین، دخترهای معزالدیوان، قرار ازدواج گذاشته اند؛ اما پدر، که قول همسری دخترهایش را به برادرزاده هایش داده است، با تبانی صاحب کافه مدعی می شود که امیر و نادر دخترهای صاحب کافه را اغفال کرده اند. مراسم عروسی به هم می خورد و بازپرس دو راه پیش پای آن ها می گذارند : یا زندان یا ازدواج با دخترها. آن ها از سر ناچاری روز مراسم ازدواج را معین می کنند؛ اما…
- لینک های دانلود
برای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساببرای مشاهده لینک های دانلود باید وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود به حساب